و اما چند نکته در پيش درآمد
1-بي ترديد خدا باوران در هر آييني با خداي خود به رازگويي و نيايش مي پردازند.
2-در هر آيين و مذهب و مسلک خدا باوري، دو نوع نيايش وجود دارد: فردي و گروهي
3-هويت نيايش و راز گويي ها، به ناتواني انسان در انجام همه خواسته هاي خود و توانايي نامحدود و فراگير خداوند بازمي گردد.
4-با توجه به نکته 3 در حقيقتِ دعا، رازهاي نانوشته ديگري نيز وجود دارد:
نخست اينکه: منِ انسان، موجودي نيازمندم.
دوم اينکه: ناتوان بر تامين نيازمندي هاي خويشم.
سوم اينکه: در هستي موجود بي نياز مطلقي وجود دارد.
چهارم اينکه: بايد و مي توانم از اين بي نياز مطلق ، هميشگي بخواهم
5-نيايش و دعا که همان خواستن است با ميزان معرفت و دانش نيايشگر تناسب دارد. يعني چيزي را مي خواهيم که درباره آن شناخت داريم.
6-بنابر اين اگر دعاي نيايشگر اقتباس و برگرفته از دعاي صاحبان معرفت نباشد با ديگري تفاوت ريشه اي خواهد داشت. (اگر چه نيايش صاحبان معرفت نيز در يک رتبه قرار ندارند.)
7-هر کس همان گونه که زندگي مي کند دعا مي کند (زندگي هرکس همان وجه غالبي است که فضاي انديشه و ذهن و قلب او را در دوره اي نسبتا طولاني از زندگي به خود مشغول کرده است)
8-با توجه به نکته هاي 4و5و6 موضوعات و خواست هاي مشترک در نيايش و دعاهاي آدم ها از قبيل :" جوان و سالمند، حتي زن و مرد، يک فرهيخته ي متدين و يک آدم معمولي" و شرايط متفاوت از قبيل: "بيماري و سلامتي، فقر و غِنا، جنگ و صلح، نا امني و امنيت و." بسيار محدود و انگشت شمار خواهد بود.
9-بنابر نکته 6 آدم ها همانطور که در زندگي برخي خودخواهند و گروهي فراتر از خود مي انديشند و ياري گري مي کنند، در دعا و نيايش ها نيز برخي فقط براي خود (منظور از خود هرچيزي است که در تصور او به آنان دلبسته و وابسته است) دعا مي کنندو برخي در دعا نيز بخشنده اند. جهاني اند و دريا دل. ( زيرا گنج هاي خداي آنان فنا ناپذير است و خدايشان فارغ از بخل و تنگ نظري و انحصارطلبي است که براي گروهي بخواهد و مردمي ديگر که او را نمي خواهند، بخشش هاي خود را از آنان دريغ کند.!)
10-خداباوران انديشمند در هر مسلک و آييني پذيرفته اند که دعا و نيايش با کار و تلاش انسان ناسازگاري ندارد. نيايشگران ژرف انديش بر اين باورند که دانش و خرد آنها و متخصصان و خرد ورزان با همه طول و عمق و ارتفاع آن بر همه اسرار و عوامل و شرايط و اسباب يک پديده، اِشراف و آگاهي صددرصدي ندارد. و بايد در کنار کار و تلاش و بهره مندي از نيروهاي دروني و بيروني از سبب ساز (و سبب سوز) کمک بخواهيم.
کيميا داري که تبديلش کني
گرچه جوي خون بود نيلش کني(مولوي)
پ ن :واگر "او"بخواهد موضوع بحث را در فرصت هاي پيش رو ادامه خواهم داد.
درباره این سایت